محمد نوری زاد این روزها نقش فعال به اصطلاح حقوق بشر
را ایفا می کند، او تحت عنوان «سفیر صلح و دوستی» به اقصی نقاط ایران سفر کرده و در
مابین آن گزارش های مختلفی برای سرویس های رسانه ای ضدانقلاب ارسال می کند. در یکی
از همین گزارش ها، محمد نوری زاد به دیدار خانواده ای از فرقه ضاله بهائیت می رود و
شیعیان را مسبب گرفتاری های بیشمار آنان عنوان می کند، البته هنگامی که محمد نوری زاد
پای کودک بهائی را بوسیده و از دیگران می خواهد اقدامی مشابه آن انجام داده و تصاویر
آنرا در فضای مجازی منتشر کنند دیگر چنین تعابیری طبیعی به نظر می رسد!
برنامه صلح آمیز هسته ای ایران
وی در خصوص پرونده هسته ای ایران با وجود آنکه کلیت
برنامه هسته ای به صورت صلح آمیز پیش می رود بنا را بر دروغ گویی می گذارد و در نهایت
دم تکانی برای ضدانقلاب، هدف اصلی از برنامه هسته ای را دستیابی به بمب اتمی عنوان
می کند. وی با فراموشی مجموعه خرابکاری ها و ترور دانشمندان هسته ای توسط دولت های
غربی و اسرائیل، بحث هزینه های مالی برنامه هسته ای را پیش می کشد در حالیکه ایران
برای دریافت همان تجهیزات به دولت های غربی پول پرداخت کرد اما نتیجه خرابکاری و ارسال
تجهیزات آلوده بود!
سایت شخصی محمد نوری زاد: «داستانک تولید بمب هسته ای
از همان بازی های کامپیوتری است که از هیجان سرشار است. این که نیروگاه اتمی بوشهر
را بازسازی می کنیم. پول بدهید. دادیم. همزمان و پنهانی تأسیسات اتمی علم می کنیم.
پول بدهید. دادیم. پنهانی اورانیوم مختصر داخلی را غنی می کنیم. پول بدهید. دادیم.
پنهانی بمب اتم می سازیم. پول بدهید. دادیم. و همان بمب اتمی را بر سر اسراییل می کوبیم
و از صفحه ی روزگار محو و نابودش می کنیم. پول بدهید. دادیم. به این تخیلات می گویند:
بازی کامپیوتری.»
نامه های توهین آمیز محمد نوری زاد
محمد نوری زاد در
یکی از نامه هایش علاوه بر زیر پا گذاشتن رشادت های عموم ملت ایران در جریان
انقلاب 57 که به پیروزی انقلاب اسلامی ایران انجامید، انقلابیون و روحانیون را عده
ای بیسواد و عقب مانده توصیف کرد غافل از آنکه همین ملت با رهبری روحانیون مملکت را
از چنگ غربی ها درآوردند و توانستند آن را تا این لحظه حفظ نمایند؛ در موضوعاتی که
نوری زاد از آن یاد می کند پیشرفت و توسعه در مقایسه با گذشته غیرقابل توصیف است.
سایت شخصی محمد نوری زاد: «اداره ی کشوری در اندازه
ی ایران، با سواد و تجربه ای که روحانیان و حامیانشان نداشتند ممکن نبود. بی سوادیِ
مفرطِ انقلابیون در حوزه های مختلف، خلأ تخصصیِ ژرفی در اداره ی کشور پدید آورد. چه
در حوزه های سیاسی و بین المللی، و چه امنیتی و اطلاعاتی، و چه نظامی و اقتصادی.
محمد نوری زاد با وقاحت تمام به تصرف درآمدن سفارت آمریکا
توسط دانشجویان انقلابی را اقدامی کودکانه خوانده و به طور غیرمستقیم به رهبر کبیر
انقلاب اهانت می کند.
سایت شخصی محمد نوری زاد: «داستانک تسخیر ناگهانی و غافلگیرکننده ی سفارت
آمریکا، همه ی انقلابیون ما را به کامِ از پیش مهیایِ خود کشاند. تسخیرلانه ی جاسوسی
نیز می توانست یک بازی فکری و کامپیوتری باشد. کودکانی از در و دیوار سفارت بالا می
روند و آنجا را اشغال می کنند و به ضرب این فتح الفتوح بی نظیر، آمریکا می شود دشمن،
و شوروی می شود رفیق. این بازی کودکانه و از پیش طراحی شده، آنچنان به چهارستون فکری
انقلابیون ما چفت بست که باب مذاکره با آمریکا را برای همیشه بست».
در سی و اندی سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره
دشمنان انقلاب اسلامی نوک تیز هجمهی خود را به سمت رهبری نظام اسلامی نشانه گرفتهاند.
دلیل این همه دشمنی چیست؟ چرا در جریان فتنهی پس از انتخابات، اصحاب فتنه همواره تلاش
کردهاند حرمت ولایت و شخص ولی فقیه را خدشه دار کنند؟ شعار«مرگ بر اصل ولایت فقیه»
چرا سر داده شد؟ چرا تصویر بزرگ بت شکن قرن، حضرت روح الله به آتش کشیده شد و چراهای
بسیاری دیگر که نوری زاد به آن پاسخ داده است.
چرا عدهای با عالمان مجاهد دشمن هستند؟ چرا همین عده
در مواجهه با روحانی نمایان سکولار زبان به تمجید میگشایند؟ براستی علت دشمنی با علمای
ابرار چیست؟
در اوج دوران اصلاحات زمانی که عدهای «آیتالله مصباح
یزدی» را مورد هتک حرمت قرار داده و از هیچ توهینی نسبت به ایشان خودداری نمیکردند،
نوریزاد علت این دشمنیها را به خوبی توضیح داد، نوشتهی نوریزاد قاعدهای کلی است
که هر چند دربارهی شخصیتی خاص به رشتهی تحریر درآمده است ولی در تمامی دورهها میتواند،
عینیت داشته و علت دشمنیها را توضیح دهد.
نوری زاد: ما معتقدیم با ردیابی نسبت آدمها میشود
به ذاتشان پی برد. شما در این وادی، به دنبال چیستید تا نسبت شما را و ذات شما را در
همان راستا مطالعه کنیم؟ برای حفظ قدرت آمدهاید؟ پول و پلهای در کار است؟ هیبتی دارد
از کف میرود؟ قول و قراری؟ کارخانهای؟ شراکتی؟ حزبی؟ نفوذی؟ استمالتی؟
نه! نه! نسبت شما را تنها با خدا باید سنجید. اگر نه،
کافی بود شما هم قدری از نردبان وجاهت خود پایین میآمدید و سری به برلین و کنفرانس
ش میزدید، در این صورت میدیدید که چگونه نام شما را به سقف آسمان حک میکردند.
عمده زخمهایی که این روزها به تن شما مینشیند، از
همین ناحیه است. دقیقاً به یاد دارم در مصاحبهی «کیانوری»، رهبر حزب توده با شهید
بهشتی، کیانوری با سماجت و وقاحت تمام، از شأن خدوم حزب توده سخن گفت و اطلاق خیانت
را از جانب شهید بهشتی رد کرد و رجوع به مجامع حقوق بشری را تهدید کرد. چند سال بعد،
آن گاه که شهید بهشتی به راه خود رفت و کیانوری نیز به راه خود و دستهای آلوده و مزدور
کیانوری و حزب توده برملا شد، همین فیلم را مجدداً از تلویزیون خودمان پخش کردند. کیانوری
با استدلال و استحکام، نسبت حزب توده را با شوروی رد میکرد و بر اصلاح طلبی، توسعه
و جامعهی مدنی پا میفشرد!
نوری زاد راه و رسم چشم و چراغ ضد انقلاب بودن را به
خوبی میدانست: «آری عزیز ما، گناه شما، در همین است. شما اگر زبانم لال مثل آن روحانی
نمای کنفرانس برلین، زیستی مواج و شکلپذیر داشتید. حالا چشم و چراغ آنها بودید و
حجم روزنامههایشان را از مراتب علم و فهم و هوشمندی و فرزانگی و آینده نگری خود پر
کرده بودند. آنها به همان نسبتی که به غرب دل دادهاند، از شما و امثال شما دل بریدهاند.»